تحلیل فیلم مطب دکتر کالیگاری
خلاصه فیلم
موضوع اصلی درباره رئیس یک آسایشگاه روانی است که قصد دارد تئوری های یک راهب قدیمی به نام دکتر کالیگاری را مجدداً امتحان کند
به همین منظور یکی از مریض های آسایشگاه با نام «سزار» را که مبتلا به بیماری خوابگردی بوده است به تسخیر در آورده و به وسیله او برنامه های شیطانی خود را که قتل افراد بیگناه است اجرا می کند.
او در شهرهای کوچک نمایشهای خیابانی اجرا نموده و سزار را به عنوان پیشگو و کسی که سالها در خواب بوده به مردم معرفی میکند. در یکی از قتلها سزار یکباره به حالت طبیعی برمیگردد و از کشتن قربانی اش که زنی است به نام جِین خودداری می کند ولی از ترس مردم فرار کرده و جین راهم همراه خود می برد. در بین راه به ناچار او را رها کرده و خود می گریزد.
فرانسیس پس از تعقیب کالیگاری به هویت واقعی او پی برده و به آسایشگاه روانی او می رود. در همین حین جسد سزار پیدا میشود و کالیگاری با دیدن جسد خود نیز دیوانه می شود و کالیگاری دیوانه را در اتاقهای همان آسایشگاه حبس می کنند.
تا اینجای داستان توسط شخصی به نام فرانسیس روایت شده است که نامزد جین و دوست یکی از قربانیان سزار است. وقتی داستانِ فرانس تمام می شود، ناگهان ورق برمی گردد و می بینیم که فرانس، سزار، جین و بقیه شخصیتها همه دیوانگانی هستند که در آسایشگاه روانی زندگی می کنند و دکتر کالیگاری نیز رئیس آن آسایشگاه و شخصی محترم است .
رابرت وینه کارگردان مطب دکتر کالیگاری یکی از مهم ترین فیلمسازان سینمای صامت در آلمان است . راسکولنیکف دیگر اثر مشهور او و اقتباسی از جنایت و مکافات داستایوفسکی است .
امپر سیونیسم به عنوان سبکی قدرتمند در ادبیات و نقاشی میرفت تا جای خود را در هنر هفتم یعنی سینما بیابد .
سینمای آلمان هم پس از جنگ جهانی رو به سقوط بود، و نمیتوانست با محصولات دیگر سینمای اروپا و آمریکا رقابت کند. پس از آثار نسبتا پس از مطالعه و بررسی فیلمنامه که از جهاتی خاص و در قالبی روانشناختی نوشته شده بود، به توصیه طراحان شرکت، تصمیم بر این شد فیلم به سبک اکسپرسیونیستی ساخته شود .
در سال 1920 این فیلم با عنوان“ مطب دکتر کالیگاری “ در برلین روی پرده رفت و فروش و استقبال موفقیت آمیزی داشت. پس از آلمان در آمریکا به نمایش درآمد و نظر سینماگران حرفه ای هالیوود را به خود جلب کرد.
رنگ به عنوان مهمترین ابزار بیانی سبک اکسپرسیونیسم و در عین حال روانکاوانه و فعال، اولین بار حضوری کاربردی در سینما پیدا میکند و هدفی روانشناسانه و درونی را بیان میدارد. حس یکنواختی تصویر را از مخاطب سلب میکند و تاثیر بصری را به ناخودآگاه منتقل میکند.
تجربه سبک اکسپرسیونیسم به عنوان مکتب و جنبشی در تاریخ هنر، کمک کرد تا هنرمندان، حقیقت درونی انسان را با بینشی عمیق بکاوند و بیانگر هیجانات ناب انسانی باشند. در سینما این تجربه از مطب دکتر کالیگاری آغاز شد و تا به امروز تاثیر خود را در ژانرهای مختلف مثل نوآر دهه 30 و 40 آمریکا، ژانر وحشت و رواشناسانه گذاشته و در آثار موفق سینمایی قابل بررسی و تحلیل است. به طور کلی هر اثر سینمایی که بر بیان مفاهیم ناخودآگاه تاکید دارد و هیجانات حقیقی و اصیل روان انسان را با اشتیاق تمام بیرون می¬کشد و سعی در بیان و ارتباط عمیق با مخاطب دارد تا تعمق و تامل او را برانگیزد، میتوان شاهد تجارب ستودنی از اکسپرسیونیسم بود .